دغدغه های فرهنگی 5-4
· روشنفکری در ایران:
تولد روشنفکری با بیماری بوده تا هرجاهم ادامه پیدا کرده، بیماری ادامه پیدا کرده است.
· خصوصیات عامیانه روشنفکری از نگاه آل احمد:
1) مخالفت با مذهب و دین
2) علاقمند به سنن غربی و اروپارفتگی
3) درس خواندگی
یا به نحوی دیگر:
1) بی اعتنایی به سنت های فرهنگی و بومی.
2) اعتقاد به جهان بینی علمی، رابطه علممی دانش و قضاو قدر نبودن اینها.
· معنای روشنفکری در فرهنگ غربی:
حرکتی، شغلی، کار و وضعی که با فعالیت سر و کار دارد.
روشنفکر، کسی است که بیشتر با مغز خودش کار می کند تا با بازویش؛ با اعصاب خودش کار می کند تا با عضلاتش.
· طبقات روشنفکری:
- شاعر، نویسنده، متفکر.
- استاد دانشگاه و دانشجو، دبیر و معلم.
- آخرین آنها روزنامه نگار و خبرنگار.
· ریشه مقوله روشنفکری:
مقوله انتلکتوئل؛ بعد از قرون وسطی در فرانسه و اروپا عده ای انسان های فرزانه، کلیسایِ سیاهِ خشن خرافیِ مسیحیت را کنار زدند و کارهای بزرگ علمی را شروع کردند و به مذهب پشت کردند.
در دوره قاجار مقوله انتلکتوئل وارد ایران شد و نام منورالفکر گرفت و با همان خصوصیات مقابل دین اسلام ایستاد، اسلامی که؛
منطقی ترین تفکرات، روشن ترین معارف، محکم ترین استدلال ها و شفا ترین اخلاقیات را داشت؛ اسلامی که همان وقت در ایران همان کاری را می کرد که روشنفکران غربی می خواستند در غرب انجام دهند.
· روشنفکر غربی به نفع ملت های ضعیف مبارزه می کرد، اما در ایران روشنفکر به دخالت استعمار کمک می کرد.
· ولی میرزا ملکم خان روشنفکر به انعقاد قراردادهی استعماری و دخالت استعمار کمک می کرد.
· جابه جاشدن مواضع روشنفکری در ایران:
مبارزه با دین خرافی مسیحیت، در ایران جای خودش را به مبارزه با اسلام داد.
· یک انسان هم می تواند روشنفکر باشد؛
- به معنای کسی که به آینده نگاه می کند، کار فکری می کند.
- و هم می تواند مذهبی باشد، متعبد باشد. مانند دکتر بهشتی و شهید مطهری.
· وقتی قید عدم تعبد را جزو قیود حتمی و اصلی روشنفکری ذکر می کنند؛ علامه طباطبایی بزرگترین فیلسوف زمان، روشنفکر نیست، اما مثلا فلان جوجه شاعری که به مبانی مذهب و مبانی سنت و مبانی ایرانی گری اعتقادی ندارد، روشنفکرتر است!