باحور

نیما جاویدی کارگردان فیلم "ملبورن"

جمعه, ۲۷ دی ۱۳۹۲، ۰۱:۰۴ ب.ظ

نیما جاویدی متولد سال 1358 بجنورد _ او مدرک دانشگاهی خود را در رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه مازندران اخذ کرده است.



نیما جاویدی، عضو انجمن فیلم کوتاه ایران است که فیلمسازی را از سال ۱۳۷۸ با ساخت فیلم "قهرمان فلج ماراتن" آغاز کرد و پس از آن فیلم های دیگری چون "تلفنی برای o"، "بیچاره زمین" و "شکاف" را ساخت. او در سال ۸۶ مستند "نفر" و " مسگری،پایان عمر یک پیشه کهن" از مجموعه مردمان شنی را برای شبکه دو سیما کارگردانی کرد. 

جاویدی سال ۸۹ فیلم داستانی دیگری را به نام "قیلوله" کارگردانی کرد و تاکنون توانسته است در جشنواره های متعددی حضور پیدا کند و جوایزی را دریافت نماید که می توان به موارد زیر اشاره کرد:

دریافت جایزه بهترین کارگردانی و بهترین فیلم کوتاه از جشنواره فیلم و عکس خراسان - فیلم کوتاه "قهرمان فلج ماراتن" 
دریافت دیپلم افتخار بهترین فیلم و جایزه بهترین بازیگری از اولین دوره جشنواره فیلم کوتاه وارش - فیلم کوتاه "قهرمان فلج ماراتن" 
شرکت در اولین دوره جشنواره سراسری فیلم دانشجویی - "قهرمان فلج ماراتن" 
دریافت جایزه بهترین فیلم –بهترین کارگردانی از جشنواره فیلم و عکس خراسان - فیلم کوتاه "تلفنی برای o" 
شرکت در سومین دوره جشنواره وارش - فیلم کوتاه "تلفنی برای o" 
شرکت در جشنواره ملل اتریش - فیلم کوتاه "تلفنی برای o" 
دریافت جایزه بهترین فیلم- بهترین کارگردانی از جشنواره فیلم و عکس خراسان – فیلم کوتاه "بیچاره زمین" 
دریافت دیپلم افتخار بهترین فیلم کوتاه داستانی از جشنواره سراسری بم - فیلم کوتاه "بیچاره زمین" 
شرکت در جشن تصویر سال – فیلم کوتاه شکاف 
دریافت دیپلم افتخار بهترین کارگردانی و تندیس بهترین فیلم کوتاه داستانی از جشنواره منطقه ای سینمای جوان (خاوران) – فیلم کوتاه "قیلوله" 
نامزد بهترین تصویربرداری از جشن مستقل فیلم کوتاه ایران –فیلم کوتاه " قیلوله" 
دریافت تندیس بهترین فیلم آسیا از جشنواره بین المللی فیلم کوتاه تهران – فیلم کوتاه "قیلوله" 


نیما جاویدی امسال با فیلمی تحت عنوان "ملبورن" در بخش نگاه نو جشنواره حضور پیدا کرده است.

ملبورن

نیما جاویدی

جواد نوروزبیگی

پیمان معادی- نگار جواهریان- مانی حقیقی- شیرین یزدانبخش- الهام کردا- روشنک گرامی- علیرضا استادی- ویدا جوان- مارتین شمعون پور

زوجی جوان در آستانه سفر به ملبورن ناخواسته درگیر ماجرایی پیچیده می شوند ...


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۲۷
هدیه آقایی

نظرات  (۱)

"ملبورن"، سالهای پیشین "جدایی"...
اغلب نقدهایی که برای این فیلم به اسم "تقلید" می کنند، به نظر تسامحی در بدو امر دارد و پیش داوری شتابزده ای که تا به آخر در فضای نقدها موج می زند.
هدف من نه دفاع بی جهت از نیما جاویدی و یا بازیگران فیلمش است و نه نقد بی هدف و کلیشه ای همیشگی.
از قضا من هم تا حدود زیادی موافق روایت تکراری این فیلم هستم ولی گمان می کنم بجای تقلید، بهتر آن است که از واژه "پیروی" استفاده کنم.
مگر دعوا بر سر واژه هاست؟ من ادعا می کنم تا حدود زیادی پاسخ مثبت است.
پس با واژگانی که از آن خود می کنم می گویم که...
در آغاز، فیلم برایم تقلیدی دست و پا شکسته و بدوی از "جدایی" بود. به خصوص که با حضور پیمان معادی، و این بار به جای لیلا حاتمی، نگار جواهریان، این احساس در من پررنگ ترمی شد.
شخصیت هایی چون مانی حقیقی نیز مرا در فضای داستان های اغلب بی پایان اصغر فرهادی قرار می داد.
اما روند فیلم در لحظه هایی، از آن خود بودن را پیدا می کرد. و در این لحظه های ناب بود که به نظرم کارگردان، خواسته یا ناخواسته، از زیر بیرق "جدایی" بیرون می جهید و باز مثل امواج دریا، به عقب باز می گشت.
تفاوتهایی از قبیل آنکه در لحظه بحران و در طی چیرگی بر آن، اینبار نه تنها امیر، که سیما (نگار جواهریان) هردو در عین اضطراب و تشویش سعی در برداشتن بار این معضل از روی دوش یکدیگر بودند. برخلاف "جدایی" که بحران پیش آمده تنها وسیله ای برای به رخ کشیده فردیت ها به یکدیگر بود. "نادر" و "سیمین" هر چند همدیگر را دوست داشتند، اما ابراز این علاقه را نفی فردیت و اتوریته شخصی خود بر "غیر" می دانستند، در عین حسرت علاقه ورزی از طرف مقابل، نه از روی غرور، که از روی لزوم ابراز "فردیت" یا هویتی که آن ها را از دیگران تمییز می داد، هرچه تمام تر تلاش می کردند تا این خلاء را مستور نگه دارند.
درحالیکه صحنه های متعدد در "ملبورن" حاکی از هجوم بی مهابا و شتابزده "امیر" و "سیما" به سمت معضل بود. هر یک سعی داشتند خود را قربانی آن حادثه یا به قول دوستی "پاشنه آشیل" کنند. تفاوت این دو واکنش و رویکرد را می توان در وضعیت زندگی زوجین در این دو فیلم بهتر و روشن تر مشاهده کرد.
"نادر" و "سیمین" دو زوج اصطلاحاً قدیمی، همراه با یک فرزند در آستانه بلوغ، طعم زندگی را تا حدودی چشیده و درگیر روزمرگی های پا به سن گذاشتگی بوده و فداکاری های خود را -هرچه بود- در نظر خویش، انجام داده اند و حال زمان آن است که محصول آن سالها را برداشت کنند، غافل از آن که بحران یا وضعیت حساس همواره در کمین است و در هر شرایطی میبایست برای کنش ها و واکنشهای "غیر" منتظر و آماده بود.
اما "امیر" و "سیما" زوجی جوان و در تکاپو برای چیدمان هرچه دقیق تر و مهندسی مدرن زندگی هستند که در واقع در عنفوان جوانی و در آستانه بلوغ زندگی مشترک خود می باشند، فرزندی ندارند و حتی از نحوه نگهداری نوزاد نیز مطلع نیستند. بدیهی است که هنگام مواجهه با حادثه، در عین گم کردن دست و پای خویش و از کف دادن مدیریت اوضاع؛ بی مهابا و از روی خامی، سعی در برقرار نگه داشتن اوضاع در شرایطی پیش از رخ دادن آن اتفاق (یا اوچ داستان) خواهند بود؛ هر یک تلاش می کند تقصیر را از دیگری بردارد و حتی روی دوش خود بگذارد.
مقصرها و متهمان می توانند آقای مستوفی (مانی حقیقی)، پرستار نوزاد، مادر نوزاد، و یا حتی خود نوزاد باشند. مهم آن است که این زوج، آمادگی پذیرش قصور احتمالی خود را ندارند؛ نه به خاطر منفعت طلبی (که شاید این دیالوگ "امیر" به ظاهر چنین به ذهن متبادر کند که در درجه اول آنچه مهم است، ما و منفعتهای ما -یعنی سفر به ملبورن- است وقتی که گفت: «چرا ما باید به خاطر لطفی که به کسی کرده ایم، مستحق چنین دردسر بزرگی شویم). اما واضح است که "امیر" این سخن را نه از روی باور دیرینه خویش و اثبات فردیتش در مقابل "دیگری" نمیزند، چرا که هنگام بازدید صاحبخانه از منزل، وقتی که قصد دارد نوزاد را در چمدان پنهان کند، دعوایش با "سیما" او را به خود آورده و بجای آن، نوزاد را به آغوش می گیرد.
یا وقتی نوزاد را به پیرزن می سپارد، از فرط عذاب وجدان و شرمساری از چنین "فردیت" یا ابراز چنین "خود آیینی" ای، گریه کنان تاکسی را از حرکت باز می دارد. این در حالیست که نه "نادر" و نه "سیمین"، حتی بعد از پایان یافتن آن بحران، از "فردیت" خویش در مقابل "دیگری" دست نکشیده و اتفاقاً این بار با آرامش بیشتری این فردیت را در دادگاه و در هنگام نشتن روبروی یکدیگر به رخ می کشند؛ هرچند واضح است که این "ابراز" شاید تلخ ترین اظهار هر دو ایشان بوده باشد.
با این تفسیر می توان گفت "امیر" و "سیما" شاید تداعی گر سالهای گذشته "نادر" و "سیمین" باشند.
وقتی "سیما" از روی لپ تاپ متوجه می شود که احتمالاً نوزاد را او به قتل رسانده، "امیر" با اضطراب و بی تجربگی تنها و تنها سعی در آرام کردن "سیما" دارد، هر چند او پیش تر گفت که: «مقصر تویی که نوزاد رو قبول کردی»، اما این سخن از روی عقیده و برای مبرا کردن خویش ازین ماجرا نبود، این کنش و واکنش های پیاپی، نشان از بی تجربگی و عدم احساس صیانت این دو از "فردیت" خویش در مقابل دیگری دارد. هم اظهار "فردیت" و هم اظهار "تعلق به دیگری" در این زوج، شتابزده و از روی خامی بود.
"امیر" و "سیما" شوکه بودند، اما "نادر" و "سیمین" نه!
در پایان اشاره ای می کنم که چرا بجای "تقلید" فیلم "ملبورن" از "جدایی نادر از سیمین"، بهتر است واژه پیروی را قرار دهیم.
مفهوم "پیروی" را شاید بتوان هدایت شدگی و جهت یابی و حرکت به سمت چیزی با تأسی از ردپاهای موجود دانست، مسلم آن است که آنکه قدم بر می دارد نمی تواند مقلد باشد، چرا که همپایی ندارد، بلکه تنها راهی را که دیگری رفته، ولو قدم به قدم، دنبال می کند. در این دنبال کردن است که از قضا، ساحت قدم گذار از پیرو جدا می شود. پیرو، جای پای خود را برجا می گذارد، ولو قدم برجای قدم های پیشوای خود بگذارد. پیرو، در عین تبعیت از ردپاها، بر وجود خویش که در راهی روشن اما هنوز پیموده نشده است، صحه می گذارد و آن را عیان می سازد.
در تقلید، مقلد به آنچه از آن تقلید می کند لزوما و ضرورتاً آگاهی ندارد، آگاهی از تقلید، خود ناقض تقلید است. اما شرط لازم "پیروی"، آگاهی است. ولو این آگاهی در آستانه و نابخردانه باشد.
در نهایت می توان گفت که "ملبورن" سالهای پیش تر "جدایی " بود. این سخن که "امیر" همان "نادر" و "سیمین" همان "سیما" است، هرچند که مورد مخالفت من بود و هست، چندان از حقیقت دور نیست، اما من فکر می کنم این ارتباط کاملاً برعکس است، "نادر" برای من "امیر" سالهای پیش است که درکنار "سیمینی" که "سیما" یش بوده، برای استحکام پایه های زندگی مشترکشان، درست یا غلط، سعی در خروج ازین مرز و بوم و تجربه زندگی در خارج از کشور را، دوشادوش هم، داشته است. اکنون، یعنی زمان بحران فرا رسیده است و این دو زوج جوان، در عین آنکه گرفتار امواج متلاطم این مصیبت هستند، و باز در عین آنکه هنوز، خود نتوانسته اند شناگران ماهری باشند و خویش را نجات دهند، تلاش می کنند تا "دیگری" را به "خویش" امیدوار سازند و راه نجاتی برای "او" بیابند.
"ملبورن" سالهای گذشته "جدایی" است که از قضا و چه نیک، بعد از آن ظهور کرده است.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی