در تشابه سینما و احزاب سیاسی در ایران (1)
اندر حکایت آنچه در ایران حزبش می نامند همین بس که هر آنچه از آن به میهن اسلامی مان رسیده است گاهیجز خجالت و سرشکستگی و مایه شرمساری نبوده است. اشتباه نکنید، نمی خواهم از احزاب و نقش آن در چرخه ی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران بحث کنم. بحث من فراتر از آنچه تخصص است نمی رود.( عجب متخصصی! )
می خواهم به مرور چند شباهت بین احزاب سیاسی در ایران و آنچه سینمای انقلاب اسلامی می نامند بپردازم . ( بخوانید سینمایجمهوری اسلامی، بهتر است بخوانید سینمای ایران، مدیونید بخوانید سینمای اپوزیسیون ! )
یکی از این شباهت ها مسئله تأمین بودجه در سینما و احزاب سیاسی در ایران است . تأمین مالی از جیب بیت المال، چاهی که به بن بست نمی رسد. ( خب ! جیب ملت و سینما گر، جیب ملت و احزاب ندارد ، مگر غیر از این است که سینما و احزاب از میانه مردم بر خاسته اند ،آخر بدبینی تا چه حد!). این دو به چاه ویلی به نام بیت المالوصل هستند. به هر آنچه سرمایه ملی است، امروزِ روز نفت و فرداهایی نه چندان دور به هر آن چه دستاورد ملی است، فرض؛ انرژی هسته ای. ( تأکید می کنم حق مسلم ماست!)
اینکه بیت المال واموال عمومی را حق و میراث پدری خود بدانی ، وقاحت نیست بلکه پیش از آنکه وقاحت وپررویی باشد ، جسارت و شجاعت ذاتی است. ( این جسارت و شجاعت و اعتماد به نفس چگونه بدست آمده ، البته که باید بررسی شود .)
احزاب سیاسی در ایران برخلاف سایر کشورها در آمد چندانی ندارند که خود برای آن سرمایه گذاری کرده باشند. شاید از معدود ورودی های مالی آن ها چاپ نشریه ، روزنامه و مجلات محدود باشد و البته به واسطه ی اندک تیراژ و فروشی که دارند، خود را مردمی و ملی می دانند . درست به مانند سینمای انقلاب اسلامی ( بخوانید سینمای جمهوری اسلامی یا بهتراست بخوانید سینمای ایران، مدیونید ...!) که ورودیه ی مالی چندانی ندارد . شاید بهتر است بگوییم اصلاً ندارد، به جز فروش گیشه و نسخ ویدوئی، که به واسطه ی همین فروش محدود خود را ملی و مردمی می داند. (ملت ایران!) این شباهت، البته همان جسارتی است که پیش تر گفتم .
دیگر همانی این دو را نیازی نیست به بسط و توضیح ؛ تنها به همین نکته بسنده کنم که به قول این جماعت؛ گذشت دوره یحزب فقط حزب ا... گویی که گذشت دوره ی سینمای انقلاب! ( البته اگر چنین دوره ای اصلا وجود داشته ؟! )
در نگاه بد بینانه! احزاب سیاسی در ایران نفت می خورند و وطن می فروشند. اما حساب سینما سنگین تر از این حرف هاست. سینما غیر از نفت گویی خون می خورد و هر آنچه باشد می فروشد . ( این جماعتِ مار خورده و افعی شده را به غلط، گویی یارای مبارزه و مقابله از جانب ما نیست .)
آن روز که اجازه دادیم این جماعت مار بخورند باید انتظار افعی شدنشان را می کشیدیم.
شباهت دیگر این هر دو عدم برخورداری از حداقلِ انصاف است. در بی انصافی احزاب همین بس که بازی های سیاسی شان را دغدغه ی مردم اعلام می دارند و جاده ی مَناسب سیاسی شان را با دغدغه های به حقِ مردم صاف می کنند. ( ملت در نقش جاده صاف کن ! ) و در بی انصافی اصحاب رسانه و سینما در ایران ذکر یک نکته کافی است و آن این که دغدغه ها و کشمکش های نا بهحق و خودخواسته خویشتن را به ملت ایران نسبت می دهند و از آن فجیع تر این که مشکلات و معضلات ( تأکید می کنم ؛ نا به حق و خود خواسته ) خود را در سطح جامعه و ملت ایران اسلامی بسط و ترویج می دهند، تا جایی کهگویی مریض و مسلول ساختن جامعه وظیفه هنرمند رسانه ای در ایران است !
همسانی دیگر این دو، عدم توازن احزاب سیاسی و سینما و رسانه در ایران اسلامی مان است. این عدم توازن، فراتر از مسئله ی منفعت و هزینه است.( اصلی پایه ای در اقتصاد بین الملل که البته فراتر از اقتصاد است و قابل بسط به همه امور.با طرح سؤالی به این شکل؛ آیا منفعتی که به نظام می رسانند متناسب با هزینه های مادی و معنوی هست که نظام بابتشان متحمل می شود یا خیر؟! ).
این عدم توازن نمودهای دیگری نیز دارد؛ اینکه آیا کارکرد این دو در توازن با اهداف بلندمدت و متعالی انقلاب اسلامی هست یاخیر. (سنگ محک ها گویی متفاوت است). اینان تماماً از سنگ محکمی متفاوت از سنگ محک انقلاب سنجیدهمی شوند و به سازی می رقصند که خود کوک کرده اند !(البته گاهی باید افسوس این مطلب را خورد که کاش به ساز خود می رقصیدند... _امان از بعضی خوش رقصی ها! _)
عدم توازن دیگر در آن چه می نمایند و آنچه عمل می کنند نهفته است، این جماعت چیزی را بیان می دارند، درحالیکه به گونه ای دیگر عمل می کنند. جماعت دو رویی که منافعشان تعیین کننده مصلحت جامعه است. ( چه جالبکه هر بار ملت را با همین مصلحت ها توجیه می کنند ! )
در شباهت این دو ماجرا فرا تر از این بحث هاست، شاید در زمانی دیگر و فرصتی مهیا تر بیشتر برایتان بگویم . ( هر چند برای ما شده قصه ی هزار و یک شب با چهل دزدش ! )
در آخر بگویم این جماعت روزی (شاید باید گفت؛ امروز!) حکم می کنند بر سیاست و سینمایمان.( بخوانید حکم می کنند بر فرهنگ جامعه اسلامی مان! ) .
همین جماعت اند که پول می گیرند از امت حزب ا... که بزنند ریشه ی حزب ا... را. این جماعت اند که اصلاح می کنند ایران اسلامی مان را به شیوه ی اصلاحات امریکایی . می زدایند هر آن چه را که زنگار اصلاحات شان در انقلاب مان باشد . (فرقی نمی کند از کدام حزب و جبهه ی فرهنگی باشند . هدف شان اصلاح است!)
این جماعت مار خورده اند کهافعی شده اند ... .
انتقاد به جایی است.
من ارتباط عکس به مطلب رو نفهمیدم. ؟
سایت سینمای استراتژیک وابسته به اندیشکده یقین چند وقتی است راه افتاده. گفتم معرفی کنم که شما و مخاطبانتان استفاده کنید. سایت خوبی است به خصوص در زمینه آموزشی