باحور

قاعده تصادف

شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۲، ۰۷:۰۳ ق.ظ

*لینک‌های درج شده در متن  برای ارتقاء اطلاعات خوانندگان می‌باشد و به نشانه تائید آنها توسط وبلاگ باحور نیست.

**کلمات و خطوط Bold شده در متن لینک مربوط به آن نام یا جمله می‌باشد، با نگاه داشتن موس بر روی آن و کلیک به صفحه مربوطه منتقل می‌شوید.

***جهت مشاهده متن کامل به ادامه مطلب مراجعه نمائید.


قاعده تصادف دومین ساخته بهنام بهزادی پس از فیلم "تنها دوبار زندگی می‌کنیم" است. فیلم بر پایه‌ی شخصیت‌ها و دیالوگ‌ها می‌چرخد، در ابتدا مانند روال پیشین به نقل داستان فیلم می‌پردازیم با پیش‌زمینه‌ای کوتاه در مورد شخصیت‌ها.

*شرح مبسوطی از فیلم در ادامه مطلب ذکر شده. 

  1. شهرزاد(ندا جبرائیلی) نقش اول تئاتر و دختری که با پدر(امیر جعفری) به مشکل می‌خورد، سروش صحت نقش عموی شهرزاد را بازی می‌کند.
  2. امیر(اشکان خطیبی)کارگردان تئاتر که با پریسا(بهاران بنی احمدی)رابطه عاطفی دارد، پریسا مسئول صحنه و به نوعی دستیار کارگردان است، دختری امروزی با خانواده‌ای روشنفکر، پدر او(امید روحانی) نمادی از مردان-پدران روشنفکر امروزی است.
  3. بردیا(مهرداد صدیقیان)یکی دیگر از بازیگران تئاتر، خشن و زودجوش است، همچنین با لادن(الهه حصاری)به نوعی در ارتباط است، مادر بردیا لباس‌های گروه تئاتر را دوخته است.
  4. مهرداد(محمدرضاغفاری) و مریم(روشنک گرامی) خواهر و برادر هستند، مریم در گروه بازیگر است و برادرش حکم تدارکات را دارد.
  5. مارتین(مارتین شمعون‌پور)مسئول موسیقی تئاتر است و روحیه‌ای شوخ دارد، مریم به مارتین علاقه مند است ولی مارتین سعی در دوری کردن از او دارد.

فیلم از صحنه‌ای از تئاتر شروع می‌شود که شهرزاد نحوه خودکشی مورد علاقه‌اش را شرح می‌هد، و با ورود بردیا و ردوبدل شدن چند دیالوگ، نمایش به علت برهم خوردن تمرکز بردیا به خاطر صدای تلفن قطع می‌شود. پریسا در مورد تهیه لوازم سفر با امیر صحبت می‌کند، گروه تئاتر سفری به خارج از کشور برای حضور در جشنواره‌ای در پیش دارند. مریم از بردیا می‌خواهد که با پدرش تماس بگیرد و خود را استاد او جا بزند و اجازه‌اش را برای رفتن به مسابقه‌ی علمی در خارج از کشور بگیرد. تمام گروه دور هم جمع می‌شوند و بردیا با پدر مریم در حضور مریم و مهرداد تماس می‌گیرد و دروغ‌هایی به او می‌گوید و اجازه‌ی مریم را می‌گیرد. تمام گروه به جز شهرزاد پاسپورتهای خود را برای انجام کارهای نهایی به پریسا می‌دهند، شهرزاد برای پریسا تعریف میکند که شب ِ گذشته پدرش پاسپورت او را بدون اطلاع از کیفش برداشته. شهرزاد از پریسا می‌خواهد همراهش به محل کار پدرش بروند تا با او صحبت کند و پاسپورتش را از او بگیرند. بردیا، مهرداد و لادن نیز همراه آنها می‌روند، در راه دوستان شهرزاد او را بابت اینکه به پدرش حقیقت سفر را گفته شماتت می‌کنند و شهرزاد توضیح می‌دهد که علت این اطمینان پدر، راستگوئی اوست. در میان این گفت‌وگو مشخص می‌شود که مادر شهرزاد چندسال پیش در اثر مریضی فوت شده‌است.

شهرزاد پدرش را در حالی ملاقات می‌کند که پدر در حال بحث با رئیسش بر سر انتقال اجباری او از سمتی به سمت دیگر است، پدر، شهرزاد را به پارکینگ می‌فرستد تا با او آنجا صحبت کند، صحبت‌های در پارکینگ آنها حول محور انتخاب‌های اشتباه شهرزاد و اشتباهات اوست، شهرزاد در گذشته با پسری به نام فرهاد رابطه عاطفی داشته که بعد از شکست در این رابطه دست به خودکشی می‌زند. پدر از کار تئاتر او راضی نیست و اجازه رفتن به شهرزاد نمی‌دهد، پس از گفت‌وگوی طولانی، شهرزاد و پدر دچار تنش شده و پدر به شهرزاد حمله می‌کند، در این میان بردیا و مهرداد که شاهد صحنه هستند به کمک شهرزاد می‌آیند و شهرزاد همراه لادن و پریسا فرار می‌کند، در درگیری که بین پدر، بردیا و مهرداد اتفاق می‌افتد پدر زمین می‌خورد.

شهرزاد همراه دوستانش به منزل خود می‌رود تا پاسپورت و وسایلش را بردارد، بردیا کشوی میزی که پاسپورت در آن قرار دارد را با اجازه شهرزاد می‌شکند و با رسیدن پدر شهرزاد، همه فرار می‌کنند. پس از بازگشتن به خانه محل تمرین، در هنگام صرف ناهار، پدر پریسا به در خانه آمده و بعد از رفتن او مسیر صحبت گروه به سمت روابطشان با خانواده‌هایشان می‌رود. امیر و لادن هر دو شهرستانی هستند، خانواده امیر بعد از قبولی او در دانشگاه رابطه‌شان را با او قطع کرده‌اند. عموی شهرزاد با او تماس می‌گیرد و از شهرزاد می‌خواهد که کار نادرست دیگری انجام ندهد تا او برادرش را آرام کند. شهرزاد تصمیم می‌گیرد که به دنبال پدرش برود زیرا نگران است که پدرش برای گروه مشکلی ایجاد کند. مهرداد میگوید که قبل از فرار از درب ی خانه شهرزاد دیده که پدر ِ او باندی به سرش بسته بوده و شاید بر اثر برخوردی که در پارکینگ بین آنها اتفاق افتاده پدر ِ شهرزاد آسیبی دیده، امیر می‌خواهد که با عموی شهرزاد تلفنی صحبت کند که بردیا مانع او می‌شود. عمو و پدر شهرزاد به در خانه می‌آیند، عموی شهرزاد اصرار دارد که بدون شهرزاد از آنجا بروند ولی پدرش اصراری شدید بر بردن شهرزاد دارد، آنها شهرزاد را با خود می‌برند. گروه از این اتفاق عصبانی و ناراحت می‌شوند. بردیا، امیر را متهم به بی‌خیالی و بی‌تعهدی می‌کند، بحثی جدی بین بچه‌های گروه بر سر این مسئله شکل می‌گیرید. پریسا می‌رود که با امیر بر سر مسئله شهرزاد صحبت کند. مریم و مارتین با هم صحبت می‌کنند و مشخص می‌شود مارتین قصد مهاجرت دارد. مدارک سفر به دست گروه می‌رسد. گروه تصمیم می‌گیرند لادن نقش شهرزاد را بازی کند و پریسا به جای نقش لادن در نمایش باشد. لادن تمرکز کافی را در ایفای نقش شهرزاد ندارد به همین علت پریسا نقش او را گردن می‌گیرد، در همین حین پدر و عموی شهرزاد برای پیدا کردن شهرزاد به خانه محل تمرین بازمی‌گردند. پدر شهرزاد تعریف می‌کند که شهرزاد در طول مسیر فرار کرده، پدر شهرزاد امیر را تهدید به شکایت و ممنوع‌الخروج کردن گروه می‌کند و از گروه می‌خواهد شهرزاد را پیدا کرده و برگردانند وگرنه گروه را ممنوع‌الخروج می‌کند.

گروه به دو دسته موافق و مخالف سفر تقسیم می‌شود، پریسا، امیر، لادن و مارتین مخالف رفتن و بردیا و مریم و امیر موافق رفتن هستند، دلیل مخالفان "بی‌معرفتی" کردن به شهرزاد است و اعتقاد دارند که پدر شهرزاد دروغ می‌گوید. شهرزاد تماس می‌گیرد و از گروه می‌خواهد در صورت نیامدنش آنها به سفر بروند.  مارتین، لادن و پریسا اعلام آمادگی می‌کنند ولی به گروه می‌گویند که بعد از بازگشتن از سفر روابطشان را با باقی گروه قطع می‌کنند، چهارنفر باقی مانده در مورد تصمیم نهایی صحبت می‌کنند. پدرشهرزاد بازمی‌گردد تا خبری از شهرزاد بگیرد، امیر نماینده می‌شود تا به او بگوید که خبری از شهرزاد ندارند و تصمیم دارند به سفر نروند. پدر شهرزاد مستأصل، خانه را ترک می‌کند. گروه مکان را ترک میکنند و پدر شهرزاد در جلوی درب خانه می‌ماند. 

 

عوامل:

فیلمنامه و تدوین: بهنام بهزادی

تهیه کننده: بهنام بهزادی

مدیر فیلمبرداری: امین جعفری

موسیقی: مارتین شمعون‌پور

صدابردار: یداله نجفی، رشید دانش

دستیار اول کارگردان و برنامه‌ریز: فاطمه زیوری

منشی صحنه: سیمین آزادی

طراح گریم: سودابه خسروی

طراح صحنه: امیرحسین قدسی

طراح لباس: نگار نعمتی

طراحی و ترکیب صدا: امیرحسین قاسمی

عکاس: بهرنگ دزفولی‌زاده

مدیر تدارکات: جوادرضا سلیمانی

مدیر تولید و مجری طرح: ابراهیم زاهدی‌فر

سرمایه گذاران: بهنام بهزادی، ابراهیم زاهدی فر


این فیلم در جشنواره سی و یکم فیلم فجر هم در بخش مسابقه سینمای ایران و هم در بخش مسابقه بین الملل حضور داشت که پنج سیمرغ بلورین را از این دو بخش از آن خود کرد:

 

  • برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه (بخش مسابقه سینمای ایران)
  • برنده سیمرغ بلورین بهنرین صدابرداری (بخش مسابقه سینمای ایران)
  • برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم (بخش مسابقه بین الملل)
  • برنده سیمرغ بلورین کارگردانی (بخش مسابقه بین الملل)
  • برنده سیمرغ بلورین فیلم منتخب تماشاگران (بخش مسابقه بین الملل)
  • نامزد بهترین بازیگر نقش اول مرد (امیر جعفری) در بخش مسابقه سینمای ایران
  • نامزد بهترین بازیگر نقش مکمل زن (ندا جبرائیلی) در بخش مسابقه سینمای ایران
  • نامزد بهترین کارگردانی در بخش مسابقه سینمای ایران


لینک‌های مرتبط:






نظرات  (۴)

پاسخ به نظر خصوصی بی نشان:
آقای فلاح، برای ارسال، باید آدرسی از خود بگذارید!

۲۴ آبان ۹۲ ، ۱۹:۰۲ از بچه های حوزه هنری
خاک تو سر بی عرضه اتون!
نقدتون کو؟
پاسخ:
سلام علیکم

چرا اون که از بچه های حوزه هنریه اینقدر بی تربیته؟؟؟!!!

ما از این بچه های بی تربیت تو حوزه نداشتیم؟!

پاسخ:
هنوزم نداریم خواهر
دوستان حوزه هنری رو از اسمشون نمیشناسیم. از مرام و منششون میشناسیم ؛)
خسته نباشید اگه امکان داره عزیز دلم شما که زحمت کشیدی لایه هایی فیلم رو هم برای ما مبتدی ها بزار تا بیشتر ااستفاده کنیم ممنونم.بوس س
پاسخ:
سلام علیکم؛
لایه هایی فیلم؟ لطفا منظور خود را واضح تر بیان فرمایید.
همچنین از اینکه ادبیات متناسب با فضای عمومی بکار می برید از شما سپاسگزاریم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی