باحور

این راه، رفتنی ست...

پنجشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۳۹ ب.ظ

یاران...

پای در راه نهیم که این راه رفتنی ست و نه گفتنی ...


هادی 1


دوشنبه بعد از کلاس با بچه ها دور هم بودیم که حرف پیش آمد، از خوابش گفت:

شهید آورده بودند. پنج شهید. تابوت هایشان متفاوت بود، پوشیده از پارچه ی سیاه و نواری سبز در اطراف آن. زمینی را نشانم دادند که مهیای آن شهدا بود. کنار مسجد جدید حوزه ...


خاطره

نشانه های خوابش خیلی زود نمایان شد ...

صبح چهارشنبه بود که پیامی از حوزه دریافت کردم:

مراسم تشییع پیکر شهید هادی باغبانی از هنرجویان مرکز آموزش ....

...

تنها چیزی که راجع به اون خواب به فکرم نرسید، شهادت در سوریه بود. خدایا این روزها چقدر خبر رفتن ها و پریدن ها میرسه و من ناخودآگاه یاد دهه 60 می افتم اما این روزها کجا و آن روزها!

این غربت کجا و آن عزت 

وقتی برای مراسم تشییع در راه بودیم، بچه ها می گفتند میخواهیم برویم ببینیم خانواده اش واقعا چه حالی دارند؟ داخل ایران شهید شدن کلی درد دارد، غربت و شهادت دور از وطن و فرستادن عزیز به کشوری دیگر؟

کوچه پر بود از مردمی حیران و چشم های سرخ و خانواده ای آرام و متین و صبور که سنگینی عزمتشان استخوان ها را در هم می شکست...


برادر شهید را دیدم که با لبخندی متین، در نهایت آرامش تسلیت گویان را در آغوش می کشد و آرام می کند.



پدر شهید که رفتارش گویا بود که پسرانش دست پرورده ی اویند.

پدر


مادر شهید که آرام روی جدول خیابان نشسته بود و انتظار پیکر پسرش را می کشید.

مادر2


و خواهرانی که صلابت را از مادر آموخته بودند.

خواهر

خواهر2


و همسر شهید، زن بسیار جوانی که بی صدا اشک می ریخت و با زحمت به احترام قدم های از زمین برخاسته ی همسرش، ایستاده بود و دختر سه ساله اش ...

همسر


متانت بی نظیر این خانواده ها الگویی ست که تازگی اش را از صبر زینب سلام الله علیها به ارث برده است.

پیکر پاک این شهید، امروز در زادگاهش بابلسر، تدفین شد. راهش پر رهرو ...

هادی باغبانی


هر کدام در گوشه ای حسرت زده فضا را نفس می کشیدیم و ... 

آهــــــــ ...


یکی درد و یکی درمــــــــان پسندد            یکی وصل و یکی هجران پسندد


ما از درمان و درد و وصل و هجران           پسندیم آنچه را جانان پسندد ...



همسفر و همرزم عزیز، برادر هادی باغبانی، شهادتت مبارک ...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۳۱
فاطمه فتح العلومی

نظرات  (۴)

قلعه هنر انقلاب اسلامی دری دارد رو به شهادت...
راهش پر رهرو باد انشااله
شما مگه دهه ی شصت رو دیدین که می فرمایید یاد دهه ی شصت افتادین؟
تو جوگیری یه چیزی نوشتیدها
پاسخ:
بله دیده ایم
دیده ایم و چشیده ایم ...
اینقدر بار حسرت شهادت برادر عزیزم که هم سن خود من هم بود برام سنگینه که ساعتی نیست به یادش اشک نریزم.نه به خاطر او به خاطر ما که مانده ایم باید پر کشیدن ها رو هر روز بدرقه گر باشیم.هر چقدر بگم باز هم تسکین دردمم نیست.
راستی کاش می شد در حوزه برای همکلاسی و همرزممان مراسمی می گرفتیم.من در سایت حوزه هم کامنت گذاشتم البته.ان شاء الله بشه این اتفاق بیافته.
پاسخ:
...
در برنامه هست که ان شاءالله مراسم شب هفت ایشون رو در حوزه برگزار کنیم.
خبرش متعاقبا اعلام میشه 
سلام به تو ای شهید 
سلام من را پذیرا باش 
امیدوارم یادت وراهت در دلهامان همیشه سبز باشد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی