باحور

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روز پدر» ثبت شده است

رضوانه نگاه پرسشگرانه اش را به بابا هادی دوخته بود: «بابا، چرا تنهایمان میگذاری؟ کجا میخواهی بروی؟ مگر نمی گویی من را خیلی دوست داری؟ »

بابا هادی: چرا دختر قشنگم ...

رضوانه: پس چرا میروی؟ اصلا او کیست که به خاطرش ما را تنها میگذاری؟ نکند بیشتر از ما، او را دوست داری؟!

بابا هادی مانده بود به سوال های یگانه دخترش چه پاسخی بدهد. آخر برای بچه به این معصومی «جنگ» و «حمله به مظلوم» چه معنایی میتوانست داشته باشد؟

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۷:۰۲
سمانه عبادی