با آوینی تا آوینی (5)
نگاهی اجمالی به مقالات سینمایی سید مرتضی آوینی
آینه ی جادو (3)
پردهی سینما قاب آینهی ضمیر خود ماست و بنابراین، از این پس رفته رفته جلوههای خودآگاهی ما در این آینه ظاهر خواهد شد و به محاکمات آن تحول فرهنگی که در باطن قوم ما رخ داده است خواهد پرداخت. آنچه را که باید اعتراف کرد این است که سایهی منورالفکری قرن نوزدهم بر اذهان بسیاری از روشنفکران و هنرمندان ما حجابی ظلمانی است که اجازه نداده تا آنها بتوانند با «مردم» در سیر تکاملی انقلاب اسلامی همراهی کنند.
چرا سینما از قابلیتی چنین وسیع برای جلوه بخشیدن به فضای ذهنی بشر برخوردار گشته است؟ آنچه که ما واقیعت سینمایی یا واقعیت عرضه شده در فیلم نامیدهایم چگونه ایجاد شده است؟
با اختراع دوربین عکاسی، بشر امکان یافته است که «ظاهر»ی از واقعیت را در یک «لحظهی خاص» ثبت کند. «لحظه» به مفهوم «کوچکترین جزء زمان» یک اعتبار عقلی است و هرگز نمیتواند «وجود خارجی» داشته باشد. آنچه در عکس تثبیت میشود نیز لحظه نیست؛ حالات خاصی است از اشیاء که ثابت ماندهاند.
حرکت در فیلم توهمی است که از ردیف کردن عکسهایی از حالات متوالی یک شیء ایجاد میشود، اما به هرحال، با این توهم حرکت، زمان به نحوی خاص در فیلم وجود پیدا میکند و همین امکان است که به سینما چنین قابلیت شگفتانگیزی بخشیده است. اگر زمان با مفهوم خاص سینمایی خویش در فیلم وجود پیدا نمیکرد، هرگز این امکان به وجود نمیآمد که فیلم بتواند «داستان» پیدا کند و کیست که نداند بخش عظیمی از جذابیت سینما به وجود داستان بازمیگردد، تا آنجا که بسیاری از کارگردانان قدیم و جدید سینما، مفهوم فیلم را مساوی با «داستان مصور» انگاشتهاند. غالب فیلمهای تاریخ سینما نیز چیزی جز داستان مصور نیست.
در هنگام سخن گفتن از عکس با یک فریم از فیلم، تنها دربارهی حالت تصویر، گویایی آن و رنگهایش بحث نمیکنیم؛ آنچه ضرورتاً در مباحث مربوط به کمپوزسیون 7 در عکاسی و سینما مورد بحث واقع میشود، نحوهی قرار گرفتن و ترکیب اجزای تصویر نسبت به کادر یا قاب تصویر است.
هر شیء در واقعیت سینمایی _ واقعیت معروض در فیلم _ به دو دلیل، معنای خاصی متفاوت با عالم خارج از فیلم پیدا میکند:
ـ یکی از آن لحاظ که وجودش در یک سیر کلی به هم پیوسته معنا میشود.
ـ دیگر از آن جهت که در کادر مربع مستطیل قاب تصویر محصور میگردد.
ادامه دارد
ان شاالله